بسم الله الرحمن الرحیم وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ بقره، آیه 154 آنان را که در راه خدا کشته می شوند ، مرده مخوانید آنها زنده اند و، شما در نمی یابید And do not speak of those who are slain in Allah@s way as dead; nay, (they are) alive, but you do not perceive. ترجمه ها: ترجمه فولادوند ترجمه مجتبوی ترجمه مشکینی ترجمه بهرام پور
و کسانى را که در راه خدا کشته مىشوند، مرده نخوانید، بلکه زندهاند ولى شما نمىدانید.
و آنان را که در راه خدا کشته مىشوند مردگان مگویید، بلکه زندگانند ولى شما درنمىیابید.
و به کسانى که در راه خدا کشته مىشوند مرده نگویید، بلکه (ارواح آنها در عالم برزخ به نحو استقلال یا به حلول در قالب مثالى) زندهاند و لکن شما درنمىیابید
و به کشتگان راه خدا مرده نگویید، بلکه زندهاند ولى شما درک نمىکنید
[سوره البقرة آیات 153 تا 157] ترجمه آیات: اى کسانى که ایمان آوردید از صبر و صلاة استعانت جویید که خدا با صابران است (153). و به کسى که در راه خدا کشته شده مرده مگویید بلکه اینان زندههایى هستند ولى شما درک نمىکنید (154). ما بطور حتم و بدون استثناء همگى شما را یا با خوف و یا گرسنگى و یا نقص اموال و جانها و میوهها مىآزمائیم، و تو اى پیامبر صابران را بشارت ده (155). یعنى آنهایى را که وقتى مصیبتى بایشان مىرسد میگویند: (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) ما ملک خدائیم و بسوى او باز خواهیم گشت (156). اینان مشمول صلواتى از پروردگارشان هستند و ایشان تنها ایشان راه یافتهگانند (157). صفحه 516 بیان [اخبار و اشاره آیات شریفه به مصائب و بلایایى که در نتیجه جهاد و قتال پیش مىآیند] این پنج آیه در سیاق متحد، و جملاتش از نظر لفظ در یک سیاق و از نظر معنا هم بیکدیگر مرتبطند، اول آنها باخر نظر دارد و آخرش باولش، و از اینجا فهمیده میشود که این پنج آیه یکباره نازل شده نه در چند هنگام. و سیاق آن داد مىزند که قبل از نازل شدن دستور جهاد و تشریع آن نازل شده، چون در این آیات از بلائى پیشگویى شده که بعدها مسلمانان با آن روبرو مىشوند و مصائبى را بزودى مىبینند، البته نه هر بلا و مصیبت، بلکه بلاى عمومى که چون سایر بلیات معمولى و همیشگى نیست. آرى نوع انسان مانند سایر انواع موجودات در این نشئه که نشئه طبیعت است، هرگز در افرادش خالى از حوادث جزئى نیست، حوادثى که تنها نظام فرد را در زندگى شخصیش مختل میسازد و یا مىمیرد و یا مریض میشود، یا ترس و گرسنگى و اندوه و محرومیت چرخ زندگیش را از کار مىاندازد، این سنتى است از خدا که همواره در مخلوقات و بندگانش جارى ساخته، چون دار طبیعت دار تزاحم و نشئه نشئه تبدل و تحول است: (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا، براى سنت خدا نه تبدیلى خواهى یافت، و نه تحویلى). «1» و لکن این بلاى فردى هر چند دشوار و بر شخص مبتلاى بدان سنگین است، ولى مانند بلاها و محنتهاى عمومى مهیب و هول انگیز نیست براى اینکه بلاى فردى وقتى به فردى روى مىآورد، صاحب بلا هم در نیروى تعقلش و هم در استوارى عزمش و هم در ثبات نفسش، از قواى دیگر افراد کمک مىگیرد، و اما بلاهاى عمومى که دامنهاش همه جا گسترده مىشود، شعور عمومى را سلب میکند رأى و احتیاط و تدبیر چاره را از هیئت اجتماع مىگیرد و در نتیجه نظام حیات از همه مردم مختل مىشود- و خوف چندین برابر و وحشت متراکم مىگردد، آن چنان که عقل و شعور از کار مىافتد و عزم و ثبات تباه مىگردد- پس بلاى عمومى و محنت همگانى دشوارتر و تلختر است و این حقیقتى است که آیات مورد بحث بدان اشاره دارد. بلائى که در آیات مورد بحث از آن سخن رفته، هر بلاى عمومى نیست وبا و قحطى نیست، بلکه بلائى است عام که خود مسلمانان خود را بدان نزدیک کردهاند، بلائى است که بجرم پیروى از دین توحید و اجابت دعوت حق بدان مبتلا شدند، جمعیت اندکى که همه دنیا و مخصوصا قوم و قبیله خود آنان مخالفشان بودند و جز خاموش کردن نور خدا و استیصال کلمه عدالت و ابطال 1- فاطر آیه 43 صفحه 517 دعوت حق، هدفى و همى نداشتند. و براى رسیدن به این منظور شیطانى خود، هیچ راهى جز قتال نداشتند، براى اینکه سایر راههایى را که ممکن بود مؤثر بیفتد، پیموده بودند، القاء وسوسه و شبهه در میان افراد کردند، فتنه و آشوب براه انداختند، ولى مؤثر واقع نشد و نتیجه نداد، براى اینکه حجت قاطع و برهان روشن در طرف رسول خدا (ص) و مسلمین بود، وسوسه و فتنه و دسیسه کجا مىتواند در مقابل حجت قاطع دوام یابد؟ و دشمن کجا مىتواند به اثر آنها اطمینان پیدا کند؟ پس براى سد راه حق، و اطفاء نور روشن و درخشان دین، بغیر از قتال و استمداد از جنگ و خونریزى راه دیگرى برایشان نماند، این وضعى بود که مخالفین دین داشتند، از طرف دین هم وضع همین طور و بلکه از این روشنتر بود که چارهاى جز جنگ نیست، براى اینکه از آن روزى که انسان در این کره خاکى قدم نهاده، این تجربه را بدست آورده که حق وقتى اثر خود را مىکند که باطل از محیط دور شود. (اول اى جان دفع شر موش کن *** وانگه اندر جمع گندم جوش کن) و موش باطل از بین نمیرود مگر با اعمال قدرت و نیرو. و سخن کوتاه اینکه در آیات مورد بحث بطور اشاره خبر میدهد: که چنین محنتى و بلائى رو به آمدن است، چون در آیات، سخن از قتال و جهاد در راه خدا کرده چیزى که هست این بلا را بوصفى معرفى کرده که دیگر چون سایر بلاها مکروه و ناگوار نیست و صفت سویى در آن باقى نمانده و آن اینست که این قتال مرگ و نابودى نیست، بلکه حیات است و چه حیاتى!! پس این آیات مؤمنین را تحریک مىکند که خود را براى قتال آماده کنند و به ایشان خبر میدهد که بلا و محنتى در پیش دارند، بلائى که هرگز به مدارج تعالى و رحمت پروردگارى و به اهتداء، بهدایتش نمىرسند، مگر آنکه در برابر آن صبر کنند و مشقتهایش را تحمل نمایند، و به ایشان این حقیقت را تعلیم میدهد که باید براى رسیدن به هدف از قتال استمداد بگیرند، مىفرماید: از صبر و نماز استعانت بجوئید، از صبر که عبارتست از خوددارى از جزع و ناشکیبایى و از دست ندادن امر تدبیر، و از نماز که عبارت است از توجه بسوى پروردگار و انقطاع بسوى کسى که همه امور بدست او است. |
منبع: خمول |